سارا رهبر
سارا رهبر، هنرمند ایرانی – آمریکایی که آثارش را با متریال های متنوع زیادی خلق می کند. منبع اصلی الهام او تجربیات شخصی و همچنین افکارش در مورد وضعیت بشر است. سارا رهبر و خانواده اش اوایل دهه هشتاد میلادی، طی دوران انقلاب ایران، در جست و جوی زندگی جدید به آمریکا مهاجرت کردند. رهبر نیویورک را به عنوان خانه اش انتخاب کرد، جایی که این روزها در آن زندگی و آثارش را تولید می کند.
یادداشت
هنر مدرن که از ساحت های اجتماعی زندگی مدرن جهان تازه صنعتی شده برخواسته بود و در شرایط بیزاری از تکرار و کپی و تحت تاثیر نگاه و آموزه های روشنفکری خود را پرورانده و قوام میبخشید، طبیعی بود که روزی خود در قامت روشنفکر ظاهر گردد و خود میدان دار جنبش های اجتماعی و کنشگری در مرز تضادها و تفکرات و ایدههای نو جا بگیرد.هنر سده اخیر از این منظر و زاویه نگاه، ابتدا پیرو شرایط اجتماعی جدید از پوست سنت خود را بیرون کشید و دیری نپایید که در نقش مولف خود اثر گذار و بازیگر میدان شد و سعی کرد به جای کنش پذیری، کنش گری را تجربه کند. به قول مقصود فراستخواه، کنشگری در مقام مرزی، حرکت میان دو گانه هاست. دو گانههای که در زمان تنش چند گانگی هم پیدا می کنند و هنرمند در این نقش کار دشواری دارد که چیزی از روشنفکری کم ندارد. سارا راهبر یکی از مهمترین و نزدیک ترین نمونه به هنرمند کنشگر مرزی است که با زبانی جهانی، سعی دارد در میانه نشانهها و تضادها و اندیشه ها راه تازهی دست و پا کند. رهبر در مصاحبه ای گفته است: «با هنر میتوانم از سیاستمدارها قدرتمندتر باشم؛ چون همه چیز را میتوانم بگویم.» این تمام آن چیزی است که هنر معاصر از زمانی که برخواسته سعی کرده به آن جامعه عمل بپوشاند. شاید هیچ هنرمند ایرانی به پای ظرافت او نرسد، چون ماهرانه احساس تماشاگر را بر می انگیزد و ابهام و کتمان را به ابزاری هنری مبدل می کند. کما اینکه هنر را به ابزاری برای بیان حرف های خود و زیستن بر لبه مرزها و برملا کننده شرایط گاه مضحک انسان معاصر، قرار داده است. او با ترکیب بافت های سنتی و مدرن و بهره گیری از فضاهای شرقی و غربی آثاری متفاوت می آفریند و سعی کرده است ضمن حرکت در میان خطوط متضاد به شکلی در پی بر طرف کردن تضادهاو یافتن زبان منحصر به فرد خود باشد. رهبر با استفاده از اشیا جمع آوری شده از محیط اطرافش، در مجسمه ها و اینستالیشن ها، در مدیومهای مختلف، به بررسی وضعیت انسان و احساسات او پرداخته است. در آثار او عناصر مشخص و شناخته شده شکلی و کاربردی قویا به کمک و یاری هم آمدهاند. هیچیک از نمادها در آثار او تابه دیگری نیست و این تضاد هر یک را برجسته تر می کند. برخی قطعات و تکه ها در آثار او میتواند زینتی و مفید باشد که معرف یک اندیشه غیر معمول نسبت به بقیه است و برخی دیگر پیامی کاربردی را خالی از اندیشه و استعاره مستقیم منتقل می کنند. هنر معاصر چند گام پیش از هنر مدرن پیش از خود، اکنون پیشگام جنبش ها و حتی علم جدید، اولا، ترسیم کننده دقیق وضعیت انسان امروزی، و دوما ترسیم بخش آینده است. آیندهی که هیچ کس به اندازه هنر به درک آن نزدیک نیست.
حسین گنجی